یک نفر که با هم چند ساعتی فارغ از رنج بیهوده روزمره قدم بزنیم
صحبت کنم باهاش در مورد هر چیز مرتبط و بی ربطی.
کسی که اندازه هاش و معیارهاش اندازه خود من باشه.
یک آدم، یک انسان، نه اون قدر غریبه، نه اون قدر آشنا
نه موقتی و یک بارگی، نه دائمی و همیشگی
ولی بر عکس من آروم و صبور باشه
از دور بیاد، ولی انگار که یک بار مثل من زندگی کرده باشه
دغدغه هام رو بفهمه، حرف هام رو بشنوه، سوالاتم رو درک کنه، حتی اگه جوابی براشون نداشته باشه
ولی کاش یه ذره بیشتر از من بدونه. من رو بهتر از خودم بشناسه.
آرزوهای محال من.
فکر می کنم تنها راهش اینه که دست خودم رو بگیرم و ببرم بیرون.
تنها بشینم و خودم به خودم جواب بدم.
فارغ از رنج بیهوده زندگی.
--
گردون نگری ز قد فرسوده ماست
جیحون اثری ز اشک پالوده ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست.
---
آهای آدم های دور. من چقدر عوض شده ام؟
یک ,رو ,باشه ,ماست ,ز , ,رنج بیهوده , ,هام رو ,آهای آدم ,فارغ از
درباره این سایت